عکسهای 28ماهگی

سلام عسل مامان ببخش منو که انقدر دیر به دیر میام اینجا این دوهفته مشغول جمع کردن وسایل بودم اخه انشااله اخر هفته بعد میریم خونه خودمون

مامانی منو ببخش اگر این روزها زیاد حال و حوصله ندارم و زود به زود عصبانی میشم اخه جمع کردن وسایل خونه از یه طرف جور کردن پول از طرف دیگه واقعا خستم کرده بنده خدا بابا هم حسابی درگیره تازه فصل امتحاناش هم هست ولی از حق نگذریم خیلی صبوره 

وسایلارو تقریبا جمع کردم اونم دست تنها خیلی سخت بود شما هم که تا دلت بخواد شیطون شدی بعضی روزا واقعا کم میارم

جدیدا خیلی قلدر شدی هرچیزی که ببینی میگی مال منه اسباب بازیاتو که به هیچ کس نمیدی البته خدارو شکر دست بزن نداری بی ادبی هم نمیکنی فقط وسایلاتو به کسی نمیدی که امیدوارم زودتر این مشکل هم حل بشه

یکم عصبی شدی اون هم فکر میکنم دلیلش همین اسباب کشی باشه چون من کمتر برات وقت میزارم خدا کنه اینروزا زودتر تموم بشه راحت بشیم

پلنگ صورتی یا به قول خودت گل پسرت که خیلی دوسش داری

بلال خوری

محبت پدر پسری

این عکس جریان داره

محمد به مهدی گفت بیا بابارو بوس کن عکس بگیرم 

بعد مهدی گوشیو گرفت به محمد گفت حالا بابا تو مامانو بوس کن من عکس بگیرماونم تو فست فود جلوی مردم

اولین باری که پیتزا خوردی البته پیتزا مرغ

ببین با چه لذتیم میخوری

قربون اون ژست گرفتنت

وقتی مهدی اشپز میشود،اونم از ماشین پزی

پسرم داره تو جمع کردن وسایل کمک میکنه

گل پسرم از حمام اومده

این روزا هرکیو میبینی میگی ما میخوایم بریم خونه دیگه

خدا کنه این جابه جایی اذیتت نکنه 

خیلی دوست دارم عزیز دلم