ویروس گوارشی
سلام خوشگل من
عزیز دلم 3 روز گذشته بدترین روزهای زندگیم بودن اخه شما خیلی حالت بد بود واز 5شنبه غروب تبت شروع شد اولش کم بود که بهت استامینوفن دادم ولی شب که شد تبت بدتر و بدتر شد تا خود صبح ناله کردی منم بالا سرت بیدار نشسته بودم که خدایی نکرده تشنج نکنی 6 صبح بود که تبت بدجور رفت بالا طوری که لپات سرخ شده بود لبات ترک خورده بود و خون میومد الهی من بمیرم برات که انقدر اذیت شدی سریع حاضر شدیم ببریمت دکتر که وسط راه بالا اوردی اونم چه بالا اوردنی تمام لباسای خودت و من کثیف شد رنگ صورتتم شده بود مثل گچ دیوار داشتم از ترس سکته میکردم برگشتیم خونه لباساتو عوض کردیم رفتیم بیمارستان عرفان دکتر گفت ویروسه گوارشیه تا یه هفته طول میکشه اومدیم خونه ولی تب همچنان ادامه داشت دوباره شب تا صبح هرسه بیدار بودیم دیروز صبح هم خاله مامانم بابایی اومدن دیدنت که با دیدن اونا کلی ذوق کردی و یکم سرحال شدی ولی وقتی رفتن دوباره بی حال شدی عصر که بابایی اومد دوباره بردیمت دکتر که دوباره بالا اوردی این بار بردیمت پیش دکتر بچگیهای خودم که سید هم هستند که من واقعا بهشون اعتقاد دارم الهی مامان بمیره برات دکتر بهت یه امپول زد که یکم گریه کردی تا صبح هم تب داشتی ولی خدارو شکر الان یکم بهتری ولی من دارم از بی خوابی و خستگی میمیرم ولی فدای سرت تو خوب باش خستگی و بی خوابی من مهم نیست
قربونت برم که موقعه مریضیتم لبخندت سر جاشه
به خاطر بی حالیت بابایی داره میبردت بیرون تا یکم سرحال بشی
پسرک تب دار من به خاطر تب بالا مجبور شدم لباستو کم کنم
خدایا خودت مراقب همه بچه ها باش