این روزهای زنبور کوچولو
مهدی جونم طی 3 روز گذشته راه رفتنت خیلی بهتر شده هنوزم میترسی ولی خیلی دوست داری راه بری وقتی بلند میشی برای خودت دست میزنی و کلی ذوق میکنی
کلماتی که میتونی بگی ( نی نی )که بیشتر منظورت به خودته (آبه)مدام جلوی یخچال میایستی و میگی آبه (جوجو)که خیلی بامزه میگی (ما)منظورت مامان هستش ولی پشت سر هم میگی ما ما ما که من کلی ذوق میکنم (بو) به بابا میگی بو (دد)تا میبینی ما داریم حاضر میشیم پشت سر هم میگی دد دد دد (جیزه)وقتی میری سمت تلوزیون یا هر جای دیگه که خطرناکه میگی جیزه ولی باز کار خودتو میکنی دیگه چیزی یادم نمیاد
به شیطنت هاتم که هروز اضافه میشه و هروز شیرینتر از روز قبل قربونت برم که انقدر نازی
در کل پسر خوش اخلاقی هستی و بیخودی گریه نمیکنی افرین پسر گل خودم
و دیگه اینکه عاشق بابا محمد هستی و تا میبینیش گل از گلت میشکفه البته به قول بابایی دل به دل راه داره
این عکسها هم برای چند روز گذشتست
این لباسهای تو خونه را هم دیروز رفتیم برات گرفتیم مبارکت باشه عزیزم
این کفش را هم خوشمون اومد خریدیم
این کتاب داستان هم بابایی برات گرفت که کلی خوشت اومد
تمام دنیای منی عزیزم