گل قشنگم دیشب تولد امیر عباس بود که ما هم دعوت بودیم برخلاف تصورم خیلی مارو اذیت کردی تولد تو پارکینگ بود و شما مدام میخواستی بری تو حیاط و حسابی بابارو خسته کردی ولی تقریبا اخر جشن دوباره خوش اخلاق شدی و کلی برای مهمونا نانای کردی یه اتفاق بدی که چند روز گذشته برای من افتاد این بود که یه ویروس بد گرفتم اولش با بیرون روی شد بعد استفراغ و بدتر از همه استخون درد و تب و لرز نگران خودم نبودم بیشتر نگران این بودم که خدایی نکرده شما نگیری پنج شنبه ظهر بابا منو برد بیمارستان چون حالم خیلی بد بود یه سرم نوش جان کردم و اومدیم خونه تا دیشبم حالم خوب بود ولی دوباره همونجوری شدم شما و بابا هم یکم حالتون بد شده خدا کنه مریضی من به سراغ شما و ...