مهدیمهدی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره
شروع وبلاگشروع وبلاگ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

قشنگترین بهانه زندگیم

ماه بهمن را دوست دارم

دی هم تمام میشود... دفتر بهمن را باز کن... برگ اولش را... با کاغذی از جنس دلت جلد کن... صفحه به صفحه اش را ... با امید خط کشی کن... صاف و یکدست ... اینبار بهتر ورق بزن... با احتیاط بیشتری نگهش دار... شروع به نوشتن کن... اینبار کمی خوش خط تر بنویس... خط اول... به نام خدا... سلام بهمن. ماه بهمن را دوست دارم چون تو این ماه یکی از زیباترین فرشته هایش را برای من زمینی کرد .خدا جونم شکرت که خواستی مادر باشم . پسر گلم من با تو خیلی چیزها یاد گرفتم ،یاد گرفتم قوی باشم زود از کوره در نرم،زود رنج نباشم،روز اولی که به دنیا اومدی و اون اتفاق افتاد شکستم له شدم دوست داشتم بچم کسی...
1 بهمن 1393

عکسهای عشقم

اولین عکس عشقم هفت روزگی که از بیمارستان مرخص شد ده روزگی یک ماهگی  دو ماهگی سه ماهگی چهار ماهگی پنج ماهگی شش ماهگی هفت ماهگی هشت ماهگی نه ماهگی ده ماهگی یازده ماهگی دوازده ماهگی تولد یک سالگی سیزده ماهگی چهارده ماهگی پانزده ماهگی شانزده ماهگی هفده ماهگی هجده ماهگی نوزده ماهگی نوزده ماهگی بیست ماهگی بیست و یک ماهگی بی...
24 دی 1393

فقط 10 روز مونده تا تولد عشقم

سلام یکی یدونه مامان فقط 10 روز مونده تا تولدت خوشگلم.وای که چقدر دلم میخواست بهترین تولدو برات بگیرم ولی خوب نمیشه دیگه البته بابای مهربونت میگه تولدو بگیر به هیچی هم فکر نکن اخه قربونش برم همیشه میخواد من و شما تو بهترین شرایط باشیم.ولی خوب ما هم باید شرایطشو درک کنیم دیگه بابا به خاطر اینکه ما راحتر باشیم خونرو بزرگ کرده به خاطر همین ما هم باید درکش کنیم انشااله سال بعد بهترین تولدو برات میگیریم .7بهمن برات از آتلیه آسمان وقت گرفتیم. دو سال از بودن با شما میگذره و چه شیرین گذشت. پسرم خدارو شکر که تو هستی ،خدارو شکر که بهمون لطف کردو و تورو به ما داد،تو بهترین هدیه ای بودی که خدا به ما داد پس اگر روزی هزار بار هم خدارو شکر کنیم...
23 دی 1393

23 ماهگیت مبارک

مهدی جونم،همه زندگی مامان و بابا                      23                 ماهگیت مبارک. عزیز دلم ،مهربون مامان،میدونی چقدر دوست دارم?نه نمیدونی چون خودمم تا به امروز نتونستم براش اندازه ای پیدا کنم.وقتی هنوز مادر نشده بودم یه وقتایی که یه کوچولو مریض میشدم مامانم خیلی ناراحت میشد غصه میخورد بهش میگفتم مامان یه بیماری سادست این همه نگران نباش بهم میگفت بزار مادر بشی اونوقت میفهمی چی میگم حالا میفهمم چی میگفت برای کوچکترین اتفاقی که برات میفته میمیرم و زنده میشم اخه پسرم نفس من به نفس تو بستست.وقتی فضای خونه پر میشه از خنده ...
3 دی 1393

اخرین روزهای 22 ماهگی

سلام پاستیل خوشمزه مامان  عشق کوچولوی خودم کم کم داریم به تولدت نزدیک میشیم باورم نمیشه عزیز دل مادر که داری دو ساله میشی بعضی از روزا دلم برای دوران نوزادیت تنگ میشه هزار ماشااله روز به روز داری جلوی چشمام قد میکشی و بزرگ میشی چقدر لذت بخشه بزرگ شدنت  و اما تولدت باید بگم که متاسفانه امسال نمیتونیم برات تولد بگیریم خیلی دلم میخواست تولد بگیرم اخه خیلی خیلی به تولد علاقه داری ولی خوب نمیشه گلکم انشااله سال بعد یه تولد مفصل برات میگیریم البته بابا قول داده که انشااله روز تولدت یه جشن کوچیک سه نفره بگیریم بریم بیرون اتلیه هم بریم  هر روز که میگذره شیرینتر از روز قبل میشی مخصوصا با حرف زدنت که دیگه همرو کشتی با هر...
2 دی 1393

مهدی پسر بهمنی من

قديمي ها مي گويند اگر لباس آبي به تن نوزاد پسرتان كنيد زرنگ و شيطان بار مي آيد و اگر لباس صورتي به تن نوزادتان كنيد مليح و شيرين و بانمك خواهد شد. اما اگر پسر يا دخترتان در ماه بهمن به دنيا آمده است همه آن حرف ها را فراموش كنيد و يك كلاه آبي ملواني به سرش بگذاريد و چكمه هاي براق آبي به پايش كنيد. اين كودك از خميره سياره اورانوس است و سرشت او به گونه اي است كه شما را به دنبال سرنوشت خود مي كشاند. بچه متولد بهمن موجودي بي ثبات، حساس، لجوج، متكي به خود و پر جنب و جوش است. حتي اگر تحت تاثير ارديبهشت، كمي آرام و ملاحظه كار باشد ذهن او همچون صاعقه هاي اورانوس پرشتاب است. افكارش مثل امواج بلند راديويي هستند. همين طور كه رشد مي كند و بزرگ مي شو...
27 آذر 1393

اربعین حسینی

مهدی در گذر زمان اربعین 1392 اربعین 1393 عزیز دل مامان امروز نذر اش داشتیم که انشااله خدا ازمون قبول کنه البته امسال کم پختیم انشااله از سال بعد بیشتر میپزیم پسرم خودش کاپشنشو تنش کرده البته برعکس که با بابا برن نذری پخش کنن   ...
22 آذر 1393

ارامشم باش گلکم

سلام پسر قشنگم سلام گل مامان چند روزی میشه که هوا خیلی سرد شده و نمیشه زیاد بیرون رفت هفته ای یکبار یا دوبار میریم بیرون اون هم خونه مامان بزرگا میریم اخه تو این هوا بدون وسیله بیرون رفتن خیلی سخته چند روز پیش صبح زود با بابا رفتیم خونه مامان جون وقتی رسیدیم به بابایی گفتی  نمنی یخ  یعنی مهدی یخ کرده وقتی بهت میگیم اسمت چیه میگی  نمنی  خیییییییییییییلی بانمک حرف میزنی ادم دلش میخواد بخوردت طوری که خاله ها مامان جون بابایی دایی روزی چند بار زنگ میزنن تا باهات حرف بزنن بماند که کلی ناز میکنی تا باهاشون حرف بزنی الو للام بادی اداده دت: الو سلام بازی خداحافظ قطع  تازه تو وایبر هم براشون حرف میزنی ک...
19 آذر 1393

بیست و دومین ماهگرد

گل مامان امروز به مناسبت ماهگردت یه کیک کوچولو گرفتیم ولی به خاطر ماه صفر دیگه از نانای خبری نبود صبح یه کوچولو خونرو تزئین کردم که خیلی خوشحال شدی و همش میگفتی ببلد و ذوق میکردی خیلی بامزه بود بابا که زنگ زد بهش گفتی ببلد تیت بده یعنی تولده کیک بگیر خلاصه بابا هم برات کیک گرفت و شمع و فشفشه و برف شادی که عاشقشی و یه کادوی خوشگل بعدا نوشت:3اذر بود که ماهگردتو گرفتیم ولی من امروز فرصت کردم بیام عکساتو بزارم موقع فوت کردن شمع لباتو چسبوندی به شمع و متاسفانه لبای خوشگلت یه کوچولو سوخت بمیرم برات به خاطر اینکه راحت و هرطور دلت می خواد کیک بخوری لباستو دراوردم ...
3 آذر 1393

22ماهگیت مبارک

  پاستیل خوشمزه مامان                               ماهگیت مبارک جهان ،بی خنده های تو معنا نخواهد داشت.اگر تو نباشی،هیچ بهاری ،حتی اگر لبریز شکوفه باشد ،دیدن ندارد اگر تو نبودی ،شمعدانی های لب پنجره ،اینگونه زیبا گل نمیکردند و عطر سیب ،دیگر معنی نداشت پس خدارا هزاران هزار بار شکر که هستی برایت از خداوند بهترین آرزوها را دارم        ...
3 آذر 1393